به جای مقدمّه،
قبولش کنید!
خاطره نگاری،بازآفرینیِ «عشق» است و نوپردازیِ«عاشقی» و دیدارِتازه ی«معشوق» است.
بر این باورم که،تاریخ معاصر را می توان از کتاب های خاطرات هم خواند ــ تا اگر دلت خواست ، عبرت بگیری ــ مشروط بر آن که خاطره نگار صادق باشد وتنها آن چه را دیده وشنیده بیاورد نه «آن» ی که دلخواه خود یا پسند دیگران باشد. .
کوشیده ام تا آن جا که در حدِ توانم هست ، خویشتن و نزدیکانم را پاک و منزّه جلوه ندهم (به قول حافظ:
« جامه ی کس سیه و دلق خود ازرق نکنم .
(تایید یا انکارِ این مدّعا، با شما ست.)
با این همه،آدمیزاد ، فرزندِ خلف «آدم» ست ومعصیت پذیر.اصلا آدم اگر بخواهد هم نمی تواند از خطای دید ، مصون باشد و «آب» را «سراب» و یا به عکس نبیند. اگر مومن «سطحی نگر»ی باشد ممکن ست«لااِلاه» کسی را بشنود وهنوز تایید «الا الله» اورانشنیده ، از آن جا دورشود و«مسلمان»ی را «کافر» بخواند.
نظرات شما عزیزان:
+
| نوشته شده توسط: رضاستار دشتی
در: جمعه 13 بهمن 1398برچسب:,| نظرات :
|